اتنا

سالاری

اتنا

سالاری

ازدواج موفق

- شخصیت (شوخ و بذله گو، جدی، متین و ...)

مثال: اگر شما شخصیتی شوخ طبع داشته باشید و همسر شما انسانی جدی باشد، ممکن است در آینده مشکل ایجاد کند.

2- هوش

اگر شما هوشی داشته باشید که تقریباً همه چیز را متوجه می شوید و همسرتان خیلی چیزها را متوجه نشود و بلعکس، چیزهایی را متوجه شود و بگوید که شما از آن سر درنیاورید، مشکل ساز است.

3- منش (رفتار و صداقت فرد)

اگر همسر شما به شما حرفی را بزند و بعد خلاف آن حرف را در نبود شما انجام دهد، چه احساسی پیدا می کنید؟

4- ارزشهای مشترک

شما اصلا فوتبال دوست ندارید و نه اینکه دوست ندارید، بلکه آنرا چیز بیهوده و بیخودی می دانید در حالیکه همسر شما باید از تمامی نتایج مسابقات فوتبالی آگاه باشد. و قس علی هذا

5- مذهب

شما اهل نماز شب باشید ولی همسر شما نه اینکه نمازهایش قضا می شود بلکه به آنها به دید کارهای بیهوده می نگرد.

6- خانواده طرف مقابل از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تحصیلات باید با خانواده شما تقریباً در یک سطح باشند.

اقتصادی: شما در زمان بچگی و الان در خانواده متوسطی بزرگ شده اید و به عمرتان رستوران نرفته اید ولی همسر شما در خانواده مرفهی بزرگ شده و اصلا نمی داند غذای خانگی چیست و قس علی هذا.

اجتماعی: مردم محله شما ، خانواده شما را در محله بنام  حاج احمد می شناسند ولی اگر در محله همسرتان بروید و از خانواده آنها در محله پرسجو کنید آنها را با نام مستعار حسن بی کله می شناسند.

فرهنگی: شما در خانواده ای بزرگ شده اید که در طول عمرتان حتی یک فحش نشنیده اید ولی همسرتان در خانواده ای بزرگ شده است که همدیگر را با فحش صدا می زنند .وای به زمانیکه دعوایشان شود!

تحصیلاتی: شما در خانواده ای هستید که پدر لیسانس، مادر دیپلم ، خواهر و برادر همه لیسانس ولی همسرتان در خانواده ای است که همه دیپلمند و خودش فوق دیپلمه و به شما قول داده که به زودی فوق دکتراش هم بگیره!!!.

7- تیپ

شما خیلی اهل حجاب و عفت و پاکی هستید و چادر می پوشید ولی همسرتان از شما می خواهد که فکلی! شال به سر و شلوار برمودایی بپوشید و در مجامع حاضر شوید!.

8- اهداف یک سویه

یکی از اهداف شما این است که دور دنیا را بگردید ولی همسر شما اصلا از چنین گردشهایی خوشش نمی آید که هیچ بلکه تا پارک محله هم حوصله شو نداره!

9- فرزند داری

شما آرزوی یه پسر کاکل زری دارید در حالیکه همسر شما می گه تا 59 سالگی نمی خواد بچه دار شیم!!!.

10- خود بودن

همیشه دلش می خواد تیپش مد باشه ، همیشه دلش می خواد مدل موی مایکل جکسون رو داشته باشه و هزاران عقاید جور وا جور که اصلا خودش رو در نظر نمی گیره و ارزش براش معنا نداره،  فقط می خواد ببینه دیگران چه می کنند اون هم فردا بره همون کار رو بکنه که در اینجا توصیه می کنم از ازدواج با افرادی که اهل مد هستند بپرهیزید که لزوما فاقد شخصیت خودی هستند.

افراد زیر خودشان نیستند:

1- همیشه به مملکت و مسئولین فحش می دهد.

2- به آینده بدبین است.

3- وقتی صدای پایش را می شنوید می خواهید از دستش بگیریزید.

4- شخصیت دیگران برایش معنا و مفهومی ندارد.

5- اهل مد و جدید بودن و دکور است و اصلا علایق خودش را مد نظر قرار نمی دهد.

11- مثبت بودن

ازش بپرس:"نظرت راجع به آینده چیه ببین چی جواب می ده". اگر اهل مطالعه مجله روزهای زندگی و از این جور منفی هاست، اصلا باهاش ازدواج نکنی!!!

12- تعهد به رشد شخصی

شما هزاران کتاب در زمینه رشد شخصی ات خوندی، می تونی هزار نوع غذا درست کنی، ولی ایشون اصلا یاد نداره یه چایی درست کنه چه برسه به هزار نوع غذای شما!!!

13- اعتماد بنفس

اینها نمونه ای از مواردی بود که در ازدواج مهم هستند.

هرچه این موارد را بررسی کنید و تفاهم داشته باشید می توانید به زندگیتان امیدوار باشید. چراکه تفاهم به منزله حساب پس انداز است و تضاد به منزله قرض و بدهی، حالا هرچی قرضهاتون بیشتر باشه، پرداختش وقت می بره.

قبل از ازدواج چشمهای خود را کاملا باز کنید و بعد از ازدواج ببندید، اینگونه می توانید زندگی ایده آل خودتان را به واقعیت تبدیل کنید.

زندگیتان سرشار از عشق الهی باد.
+ نوشته شده در  یکشنبه دهم شهریور 1387ساعت 11:5  توسط علی خیراندیش  |  آرشیو محبت ها

ازدواج موفق

برای ازدواج نکاتی لازم است که باید به آنها توجه شود:

اصولا بیشتر روانشناسان در این خصوصیت از ازدواج نظرات متفاوتی دارند که در اینجا بنده نظرات خودم را با توجه به نظرات ایشان می آورم.

1- سن: بهتر است که مرد بزرگتر از زن باشد بطوریکه هر دو یکدیگر را درک کنند. (ترجیحا 3 تا 7 سال)

علت:(زیرا زنان زودتر از مردان به بلوغ فکری و جنسی می رسند. شما می توانید یه دختر 15 ساله رو با یه پسر 15 ساله مقایسه کنید تا این امر براتون بیشتر روشن بشه، یک پسر 15 ساله شاید هنوز معنای درستی از ازدواج و خیلی چیزها برایش قابل درک نباشد ولی یک دختر 15 ساله کاملا برای ازدواج آماده است و حتی از نظر فکری نیز می تواند آماده باشد. اما به مرور زمان دختر رشد خودش را می کند و متوقف می شود ولی پسر همچنان رشد می کند.بطوریکه از رشد دختر جلو می زند و اینجا مشکل اساسی شروع می شود. به مرحله ای می رسد که مرد مسائلی را می فهمد که برای همسرش قابل درک نیست. مسئله ی دیگر اینکه خانمها بخاطر اینکه احساسی تر از آقایون هستند زودتر شکسته می شوند و این می تواند یک معضل بزرگی برای مرد باشد. زیرا مردها بنده و اسیر شهوت و زنها بنده و اسیر محبت. حال مرد وقتی ببیند که همسرش اینگونه شکسته شده که دیگر نمی تواند از لحاظ جنسی و سایر چیزها ارضایش کند به فکر همسر دوم و یا کارهایی خلاف می افتد که باعث از هم پاشیدن کانون گرم خانواده می شود.)

2- Vision : ویژن یا همان بینش فرد (دیدگاه) و استراتژی او خیلی خیلی مهم است که متاسفانه در ازدواج اصلا در نظر گرفته نمی شود و اقلا من در هیچ جایی این امر مهم را ندیدم.

علت: (توجه به ویژن یا دیدگاه می تواند جلوی بسیاری از مشکلات احتمالی را در آینده بگیرد و مانع اختلافات بزرگ در زندگی مشترک شود. شما فرض کنید که مردی ویژنش نسبت به خانمها درشت نیست و همش آنها را ناقص العقل یا کم هوش تلقی می کند، حالا اگر یک دختر در زندگی این مرد قرار بگیرد خودتان بهتر می دانید که چه فاجعه ای برای این دختر خانم پیش می آید و می تواند زندگیشان را فلج کند.)

3- ایمان : ایمان نقطه سرآغاز یک زندگی مشترک و آرام است.

علت: (مردی ایمان قوی به خدا و به دینش دارد ولی زن اصلا به )

4- انسجام شخصیت: متکی نبودن به نفس و انجام درست کارها

علت: (مردی دارای انسجام شخصیت است، او مقید به انجام کارهای دینی و مذهبی و سایر کارهای زندگی اش است. حال با زنی ازدواج می کند که فاقد این خصوصیت است و مقید به کاری نیست. مرد صبح زود از خواب بیدار می شود برای نماز و شروع روزی دیگر ولی زن نه اینکه به نمازش اهمیتی نمی دهد بلکه هر روز تا ظهر می خوابد.)

البته مسائل دیگری هم هست که ان شاالله در پستهای آینده برایتان خواهم نوشت.

نکته دیگر اینکه گروه فکر برتر در حال مصاحبه با انسانهای موفق در هر زمینه ای مخصوصا انسانهای موفق در ازدواج است. و به زودی متون مصاحبه را در وبلاگ قرار خواهیم داد.

لطفا برای اطلاع از مصاحبه عضو خبرنامه شوید.

+ نوشته شده در  جمعه شانزدهم فروردین 1387ساعت 17:22  توسط علی خیراندیش  |  آرشیو محبت ها

بنام مهربان ترین مهربانان

سلام، دوباره این توفیق را داشتیم تا در خدمت شما دوستان و فرهیختگان باشیم. در این مقاله تصمیم دارم تا در مورد یک موضوع مهم بنام ازدواج صحبت کنم. خداوند تمام انسانها را با احترام و اکرام آفرید. او امانتی را به همه کائنات تقدیم کرد، که حتی کوه ها و آسمان با آن همه عظمت از تقبل آن سر باز زدند. اما هنگامی که این امانت را به انسان عرضه داشت، انسان اولین موجودی بود که آن را با جان دل قبول کرد و آن امانت چیزی نبود جز اختیار. همه ما انسانها در زندگی دارای موهبتی الهی بنام اختیار هستیم. و می توانیم کارهای خود را با اختیار کامل به انجام برسانیم و به اختیار خود انتخاب داشته باشیم که یکی از آن انتخاب ها انتخاب همسر آینده است. انتخاب شریک زندگی و انتخاب فردی که بتوانیم زندگی خود را با او به اشتراک بگذاریم. اما آیا باید هر که را که دارای چشم و ابروی زیبا بود و به ما لبخند زد، آنرا به عنوان همسر خود انتخاب کرد؟ حال در این شماره چند نکته مهم راجع به ازدواج موفق و یافتن عشق واقعی را با شما دوستان عزیزم در میان می گذارم: قبل از همه اینها باید یک نکته بگویم و آن اینکه عاشق شو! اولین شرط موفقیت در عشق، عاشق شدن است و اولین کسی که باید عاشق آن شوی، خودت هستی! ، پس هم اکنون با صدای بلند چند مرتبه تکرار کن که من انسان عاشقی هستم. معیارهای اصلی برای ازدواج موفق:

۱- شخصیت: شخصی را برای همسر بودن انتخاب کنید که دارای شخصیتی چون شخصیت خودتان باشد. مثلاً پسری که شوخ طبع و بلند پرواز است، اگر با دختری جدی و کوته بین باشد زندگی چندان جالبی را نخواهند داشت.

۲- وضع ظاهر: همیشه کسی را برای خودتان انتخاب کنید که از نظر وضع ظاهر با شما سازگار باشد. مثلاً یک پسر با تیپ امروزی بهتر است با دختری ازدواج کند تا تیپس با تیپ آقا پسر سازگار باشد.

۳- هوش: این نکته مهم و اساسی است. من بارها در جلساتم شاهد این نکته بوده ام که پسری دیپلم می خواهد با دختری که در المپیاد قبول شده ازدواج بکند. البته شاید بگویید که این مدارک دلیل بر هوش نیست، اما مگر دختره از لحاظ سوادی بالاتر از پسره نیست؟ دختر خانم فردا در زندگی حرفهایی می زند که آقا پسر هنوز به گوشش نخورده و این می تواند معضل بزرگی برای هر دوی آنها باشد.

۴- خود بودن: این مبحث بسیار مهمی است که اجازه بدهید یک شماره فقط به همین موضوع بپردازیم، چرا که از حوصله این مقاله خارج است.

۵- معنویت: در زندگی خود تصمیم بگیرید که همسری را برای خودتان انتخاب کنید که از لحاظ معنوی قوی باشد. یعنی دارای ایمان قوی باشد. چراکه تجربه نشان داده است که اگر دختر و پسر دارای ایمان قوی باشند، در خیلی از مسائل می توانند با هم کنار بیایند.

 ۶- منش: همسری را برای خود انتخاب کنید که دارای روحیه و اخلاق صداقت باشد. برای شما قابل اعتماد باشد. اگر شما چند روز او را به حال خود رها کردید، مطمئن باشید که او هنوز هم خاطر خواهتان است. معمولاً در روزهای اول زندگی بحث I love you مطرح است. که این بحث فقط در روزهای اول زندگی است و وقتی چند صباحی می گذرد، انسانها جدیت خود را بروز کرده و ذات خود را نشان می دهند. پس تصمیم بگیرید اگر به کسی گفتید: I love you تا آخرین لحظه به گفته خود پای بند باشید تا بتوانید هم برای خود و هم برای همسر خود و هم برای دیگران قابل اعتماد باشید.

۷- فرزند: موضوع بسیار مهمی که در ازدواج نقش اساسی دارد ولی متأسفانه نا دیده گرفته می شود این است که زوجین اصلا به اینکه آیا می خواهند بچه دار شوند؟ کی می خواهند بچه دار شوند؟ چه تعداد فرزند مورد نظرشان است و حتی اسم آنها چیست توجهی نمی کنند و زمانی متوجه می شوند که باید برای بچه خود اسم تعیین کنند که این هم معمولاً باعث اختلافی بین زوجین می شود.

۸- تعهد: مهمترین مبحث این شماره تعهد داشتن در قبال ازدواج است. تعهد در چهار چیز مطرح است: الف) رشد شخصی ب) ارتباطات ج) آینده د) میل جنسی

الف) رشد شخصی: بعضی ها فکرشان این است که با ازدواج دیگر نمی توان درس خواند! نمی توان از لحاظ علمی رشد کرد! و حتی بعضی ها متأسفانه ازدواج را یک نوع مرگ برای خود تعبیر کرده اند، در حالیکه ازدواج می تواند تولدی دوباره باشد. اگر شما باورتان این باشد که با ازدواج کردن محدود تر می شوید، مطمئن باشید که همسری گیرتان می آید که واقعاً شما را محدود می کند، چراکه شما به آنچه می اندیشید تبدیل می شوید.

 ب) ارتباطات: باید زوجین قبل از ازدواج راجع به ارتباط با خویشان خود به گفتگو بنشینند، و باورهای خود را راجع به مادر شوهر، مادر زن، خواهر شوهر و ... که متأسفانه در جامعه ما باورهای غلطی را راجع به شخصیت های مذکور در ذهن ما کرده اند که باید از این سم روحی پرهیز کرد.

ج) آینده: باید تعهد بدهید که آینده یکدیگر را تضمین کنید. چرا که آینده هر دوی شما در گرو پشتیبانی هردوتان از یکدیگر است.

د) میل جنسی: پسر و دختری که می خواهند با هم زندگی خود را آغاز کنند، باید متعهد شوند که از لحاظ جنسی یکدیگر را ارضاء کنند. شاید برای خیلی ها این مبحث بیهوده جلوه کند. اما اگر سری به مراکز طلاق بزنید، متوجه خواهید شد دلیل خیلی از طلاقها عدم کامیابی از یکدیگر است. در زمینه ازدواج نکات زیادی وجود دارد که از حوصله این مقاله خارج است. ان شا الله اگر سعادتی بود در شماره های بعدی بیشتر در این زمینه با شما همراهان همیشه مهربانم صحبت خواهم کرد. خداوند یار و نگه دار تمامی شما باشد.

شاد باشید و سرافراز

★...الفبای ازدواج موفق...★

خیلی وقت ها مهم ترین مشکل نامزدهای جوان، شناخت نداشتن از روحیات طرف مقابل است. این روحیات به طور کلی در دو دسته جا می گیرند. روحیات فردی، و روحیات عمومی که خاص زنان یا مردان هستند. آشنا بودن به ویژگی های عمومی رفتاری در زنان و مردان می تواند 50درصد از مشکل را حل کند.

 

زن ها چه می خواهند؟

1. محبت واقعی

زنها خواهان محبت و صداقت هستند. مثلاً اینکه طلا و جواه بیش از هر چیز خانم ها را خوشحال می کند بیشت مربوط به گذشته و کسانی بوده است که به وسیله این گونه هدایا زندگی خود ا تامین می کرده اند. اما زن هایی که به عشق واقعی ارج می گذارند به هدایای پرقیمت توجه ندارند. حتی گاه علاوه براینکه هدیه های گران قیمت را نشانه خودنمایی فرد مقابل می دانند، احساس میکنند که او قصد دارد به این وسیله محبت آنها را خریداری نموده و به شخصیت آنها اهمیت نمی دهد.

هدایایی که خانم ها را خوشحال می کند آنهایی است که با در نظر گرفتن سلیقه و خواسته های آنها انتخاب شده و نشان دهنده توجه و علاقه به تمایلات آنهاست.

 
2. علاقه به زیبایی

زیبا بودن از علایق طبیعی خانم هاست. خانم ها مایلند به آنها گفته شود که چقدر زیبایند. البته تنها گفتن اینکه از زیبایی بهره مند هستند کافی نیست بلکه باید با دقت و توجه زیاد این مسئله را به آنها گوشزد کرد. مثلاً گفتن  اینکه فرم موهای شما قشنگ است یا پیراهن فلان رنگ شما را خیلی زیباتر جلوه می دهد و...

تعریف از جزئیات قیافه و اندام زنان به آنها اعتماد به نفس بسیاری داده، در روحیه آنها اثر مطلوب می گذارد.

 
3. ارزش کار و نتیجه

خانم ها به کار خود و نتیجه آن علاقه داشته و در این مورد حساس هستند. شغل و کاری که یک مرد انجام می دهد نشان دهنده شخصیت اوست. اغلب اوقات این مسئله در مورد خانم ها نیز صادق است و نباید کار آنها را با بی اعتنایی، بدون اهمیت تلقی کرد. پس بهتر است که آقایان علاوه بر ارزش نهادن به فعالیت و کار همسرشان، در موارد لزوم با آنها در این باره صحبت و مشورت کنند.

 

4. مصاحبت و گفتگو

زنها همیشه به یک هم صحبت و کسی که به گفته ها و درد ودل آنها گوش دهند احتیاج دارند. از نظر کلی گفتگوی زنها و مردها با یکدیگر متفاوت است. معمولاً گفتگوی مردها مربوط به روشن کردن یک مسئله و اظهار نظر درباره یک روش یا پیدا کردن راه حل مناسب برای یک مشکل است. بدین جهت ممکن است با سوالات خود گفته های طرف صحبت خود را قطع کنند و برای اثبات عقیده خود به مشاجره بپردازند. اما خانم ها علاقه دارند مدام احساسات و تمایلات خود را برای شنونده بیان نمایند. آنها گاه از این طریق عقده ها و ناراحتی های خود را بیرون ریخته و خود را تسکین می دهند. بدین جهت به شنونده ای که با سکوت خود حرف های آنها را بشنود بیشتر احتیاج دارند.

 
5. مقاومت در برابر مشکلات

میان خانم ها و آقایان در پیدا کردن راه حل برای مشکلات نیز تفاوت وجود دارد. اغلب مردها در برخورد با مشکلات به چاره جویی پرداخته، تصمیم می گیرند و تصمیم خود را عملی می سازند.اما خانم ها در این موارد تحمل بیشتری از خود نشان می دهند. آنها سعی می کنند به تدریج و به آرامی چاره ای پیدا کنند یا آنکه رفع مشکل را به گذشت زمان واگذار می نمایند.

 

6.آزادی شخصی

برخی از مردها خواهان آن هستند که همسرشان پیوسته در کنار آنها باشد و از تنهایی ناراحت می شوند. بدین ترتیب همسران خود را تحت کنترل قرار داده و آزادی آنها را محدود می سازند در حالیکه خانم ها نیز به اوقات فراغت نیاز دارند تا گاهی کتابی بخوانند، به امور شخصی شان برساند و... تا بدین وسیله به احساس آرامش دست یابند. بنابراین توجه به آزادی شخصی خانم ها در روابط زن و شوهر بسیار موثر است.

 

7.روابط محبت آمیز

زنانی که از کارهای سنگین خانه و نگاهداری از فرزندان و حتی گاه کار بیرون خسته می شوند دیگر به حد کافی فرصت و انرژی برای داشتن روابط عاشقانه و محبت آمیزبا همسر خو را ندارند. برخی از مردها به این مسئله توجه ندارند که کمک به همسر در امور خانه، پذیرفتن برخی از مسئولیت های منزل و نگهداری از بچه ها تا چه حد در آزادی وقت و انرژی همسرانشان و در نتیجه ازدیاد محبت بین آنها موثر است.

 

8. رفاقت صمیمانه

زنان مایلند دوست صمیمی شوهانشان باشند. کمتر زنی است که بدین قانع باشد که مادر بچه ها بوده و امور خانه را اداره کند. بلکه با گذشت زمان و اینکه تمایلات و هیجانات عاشقانه رو به تسکین گذارده و عشق به خانواده جایگزین آن می شود، احتیاج بدان دارند که شریک زندگی شان با آنها رفاقتی صمیمانه داشته، به خواسته های آنها توجه نماید تا محیطی آمیخته با صفا و صمیمیت در خانواده به وجود آید.

روش گفت‌وگوی قبل از ازدواج

روش گفت‌وگو:

قرار است دو نفر باهم آشنا شوند تا بتوانند پس از این آشنایی در مورد ازدواج باهم تصمیم‌گیری کنند، اما چگونه باهم آشنا شوند؟ چه بگویند و چگونه بگویند؟! چه بپرسند و چگونه بپرسند؟! این سؤالاتی است که به نظر می‌رسد پاسخ به آن بسیار اساسی است.

     دو روش مهم برای آشنایی وجود دارد یکی روش «مصاحبه» است و دیگری روش «خود افشایی». شیوة مصاحبه خاص آشنایی یک فرد فرادست با یک فرد فرودست است. شیوه آشنایی یک مدیر منابع انسانی برای استخدام کارمندان، شیوة مصاحبه است. در شیوة مصاحبه، فرد فرادست سؤال می‌کند و فرد فرودست پاسخ می‌گوید. البته فرد فرودست نیز می‌تواند سؤال کند، اما فرد فرادست ممکن است پاسخ کاملی ندهد. روش مصاحبه، روش آشنایی یک‌طرفه است که منجر به آشنایی بیشتر یکی از دیگری خواهد شد.

     روش خود افشایی به این ترتیب است که هر دو نفر از خود می‌گویند و خود را برای دیگری افشاء می‌کنند. در این روش دو نفر با جایگاه برابر، باهم آشنا می‌شوند و هیچ برتری بین آنها مشاهده نمی‌شود. روش خود افشایی روش آشنایی دوطرفه و متقابل است که منجر به آشنایی بیشتر هر دو نفر از دیگری خواهد شد. خود افشایی شیوة آشنایی دوستانه است. دوستان برای آشنایی با یکدیگر معمولاً از این روش استفاده می‌کنند.

     در ازدواج و آشنایی برای ازدواج از هر دو شیوه استفاده می‌شود. بسیاری از اوقات یکی از طرفین خود را فرادست می‌پندارد، بنابراین به خود حق می‌دهد که بیشتر از روش مصاحبه استفاده کند و بسیاری از اوقات یکی از طرفین خود را فرودست می‌پندارد، بنابراین تنها به سؤالات فرد مقابل پاسخ می‌دهد و به خود کمتر این حق را می‌دهد که از دیگری سؤال بپرسد. اما در یک رابطه برابر و دوطرفه که مناسب همسری است، از روش خود افشایی استفاده می‌شود. هر دو نفر از خود می‌گویند و انتظار دارند که فرد مقابل نیز افکار، نگرش‌ها و باورهای خود را در همان زمینه افشا کند.

از آن‌جا که روش خود افشایی بهترین روش برای آشنایی قبل از ازدواج است، برای آشنایی بیشتر با این شیوه به مثال زیر توجه کنید. در مثال زیر دو نفر باهم آشنا می‌شوند که آشنایی چندانی باهم ندارند و یکی از اولین جلسات آشنایی خود را سپری می‌کنند.

خانم: سلام، حالتون چطوره؟

آقا: سلام، ممنون، خوبم. شما خوب هستید؟

خانم: ممنون، متشکرم.

آقا: شما صحبت رو شروع می‌کنید یا من شروع کنم؟

خانم: فرقی نداره، مهم اینه که یکی شروع کنه.

آقا: پس اجازه بدید من شروع کنم، چون من الان کمی مضطرب هستم، مثل قبل از امتحان، دلم می‌خواد زود حرفام رو بزنم تا استرسم کم بشه.

خانم: چرا مضطربید؟ البته خوب من هم یک کم استرس دارم، ولی به هر حال اول یک رابطه شاید همیشه همین‌طور باشه. به هر حال من آماده شنیدنم.

آقا: من، احسان دینانی هستم، ۲۸ سال دارم. در تهران زندگی می‌کنم. همون‌طور که می‌دونید دانشجو هستم، در خوابگاه به سر می‌برم، فوق می‌خونم، در رشته مهندسی مواد دانشگاه تهران. در عین حال که درس می‌خونم کار هم می‌کنم، در شرکت مهندسی افرا. خانواده‌ام ساکن همدان هستند. سه خواهر دارم. خودم دومین فرزند هستم. خواهر بزرگم ازدواج کرده و خواهر دومم نامزد داره و بناست چند ماه دیگر عقد کنند. خواهر کوچکم سال آخر دبیرستانه. پدرم بازنشسته ارتشه و مادرم خانه‌دار. داماد اول ما مهندسه و یک شرکت خصوصی داره و نامزد خواهر دومم دانشجوی سال آخر پزشکیه. خوب اگه لطف کنید حالا شما خودتون رو معرفی کنید.

خانم: ممنون، البته قبل از این‌که خودم رو معرفی کنم، دلم می‌خواست بدونم تحصیلات خواهران شما چیه؟!

آقا: بله، البته. خواهر اولم ارشد معماری داره و خواهر دومم زبان انگلیسی خونده.

خانم: خوب همون‌طور که می‌دونید من مهتاب جمالی هستم و ۲۵ سال دارم. تهرانی هستم و سال اول کارشناسی‌ارشد هستم. رشته فلسفه علم دانشگاه تهران درس می‌خونم. فقط برخی اوقات تدریس می‌کنم. از نظر مالی وضع بدی نداریم، پدرم مخارج منو پرداخت می‌کنه. یک برادر دارم که سال دوم دانشگاه است و خودمم فرزند اول هستم. برادرم دانشگاه آزاد، اقتصاد می‌خوند. پدرم در کار صادرات و واردات فعالیت داره و شرکت داره. مادرم هم با پدر همکاری می‌کنه، اما بیشتر از این‌که نقش یک کارمند رو داشته باشه، نقش یک زن خانه‌دار رو داره.

آقا: خوب حالا تاحدودی حداقل با اسم و رسم هم آشنا شدیم.

خانم: با اسم هم نه با رسم هم؟!

آقا: البته البته … خوب برای این‌که با رسم هم نیز آشنا بشیم، چه بکنیم؟ چه جوری جلو بریم؟!

     همان‌طور که ملاحظه می‌کنید در روش خود افشایی، افراد ابتدا از خودشان می‌گویند و خود را در یک زمینة خاص تاحدودی افشاء می‌کنند و سپس از طرف مقابل می‌خواهند که در همان محدوده خودش را افشا کند. جملة «شما چطور؟!» یک جملة کلیدی در پایان خود افشایی است. خود افشایی نباید طولانی و بی‌حد و مرز باشد. زنی را به خاطر می‌آورم که می‌گفت در یک جلسة آشنایی، دو ساعت تمام از خودم و ویژگی‌های خودم گفتم و مرد شنید و پس از دو ساعت شنیدن، رفت و دیگر نیامد و اکنون بعد از ۱۵ سال که از آن روز می‌گذرد، هنوز در این فکر هستم که چرا رفت؟ مگر در من چه دید که رفت؟! اگر خود افشایی برابر نباشد نتیجه‌اش همین خواهد بود. خود افشایی بهتر است در یک فرصت محدود دربارة یک موضوع خاص باشد و با یک موضوع ساده شروع شود و در طول زمان گسترش یابد.

     پس از این‌که یک بیوگرافی از خود و خانوادة خود توسط هر دو نفر گفته شد، افراد آمادگی این را پیدا می‌کنند که وارد گفت‌وگوهای موضوعی شوند. شیوه گفت‌وگو دربارة هر موضوع و هر سه فصل گفت‌وگو با همان روش خود افشایی خواهد بود. من از خودم می‌گویم و تو هم از خودت می‌گویی. من از آن‌چه هستم و آن‌چه فکر می‌کنم می‌گویم و تو هم از آن‌چه هستی و آن‌چه فکر می‌کنی. اگر سؤالی برای هر کدام از طرفین پیش بیاید می‌تواند همان‌جا سؤال را بپرسد. در روش خود افشایی، پرسش سؤال در بین خود افشایی‌ها انجام خواهد شد. هیچ‌گاه در این شیوه، گفت‌وگو را با پرسش از طرف مقابل آغاز نمی‌کنیم. در این روش همیشه در ابتدا از خود می‌گوییم. اگر در حین خود افشایی مطلبی مبهم بود، برای رفع ابهام، سؤال می‌پرسیم و از پرسیدن سؤال دریغ نمی‌کنیم.

     برای روشن‌تر شدن مطلب به ادامة گفت‌وگوی بالا توجه کنید:

آقا: اگر موافق باشید در مورد یک موضوع واحد صحبت کنیم و موضوع به موضوع جلو بریم.

خانم: بسیار خوب.

آقا: چند موضوع هست که می‌تونیم در ابتدا از اونا حرف بزنیم، مثلاً مذهب یا مثلاً سرگرمی‌ها و علایق یا هرموضوعی که شما مایل باشید.

خانم: موضوع سرگرمی‌ها و علائق به نظرم موضوع خوبیه، می‌خواهید در این باره باهم صحبت کنیم.

آقا: بسیار خوب، اول شروع می‌کنید یا من شروع کنم؟

خانم: می‌خواهید شما شروع کنید، من بعد از شما صحبت می‌کنم.

آقا: بسیار خوب، مهم‌ترین سرگرمی و علاقة من یکی کتاب است و دیگری کوهنوردی. من اکثراً‌ کتاب می‌خونم. به کتاب علاقه دارم و خیلی از اوقات فراغتم را با کتاب پر می‌کنم. من خیلی کتاب می‌خرم و شب‌ها معمولاً قبل از خواب کتاب می‌خونم. اگر کتاب خوندنم مختل بشه، مثل اینه که غذا خوردنم مختل شده!

خانم: پس شما کتاب‌خوان قهاری هستید.

آقا: نه خیلی قهار ولی کتاب برایم خیلی مهمه. یک بخش مهم از زندگی من کتابه.

خانم: حالا چه کتاب‌هایی می‌خونید؟

آقا: من الان در حال مطالعه کتاب کلیدر هستم.

خانم: چه جالب من هم کلیدر را خوندم. کجای قصه هستید؟

آقا: من الان اواسط جلد دوّم هستم. شما کی کلیدر را خوندید؟

خانم: من تقریباً ۲ سال پیش بود که کلیدر را خوندم. شما به رمان علاقه‌مند هستید؟

آقا: آره، من حقیقتاً رمان خلیل می‌خونم. البته دوست دارم که رمان‌های مطرح را مطالعه کنم نه هر کتاب داستانی که در کوچه و بازار پیدا می‌شه.

خانم: چه رمان‌هایی را تا حالا خوندید؟

آقا: تمام کتاب‌های داستایوفسکی، صلح و جنگ، کتاب‌های مارکز، کتاب‌های آل احمد و …

خانم: جالبه! من هم برایم مطالعه بخش مهمی از زندگیه. من هم کتاب‌خوان هستم، من به غیر از رمان، فلسفه هم می‌خونم هم فلسفة شرق و هم فلسفة غرب و جالب است که بدونید من اکثر پولم رو کتاب می‌خرم یا کتاب هدیه می‌دم.

آقا: از کتاب‌های فلسفی چی خوندید؟ چی می‌خونید؟

خانم: من به فلسفة بوعلی سینا یا فلسفة مشاء خیلی علاقه‌مند هستم. از فلاسفة غرب هم به کانت، پوپر و نیچه علاقه‌مندم و آثارشون رو تا حدود زیادی مطالعه کرده‌ام.

آقا: الان چه می‌خونید؟

خانم: من الان در حال مطالعة اسفار ملاصدار هستم. اسفار کتاب فوق‌العاده‌ایه.

آقا: البته من مطالعات فلسفی ندارم ولی به جای اون به موضوع تکنولوژی و به‌خصوص کامپیوتر و نرم‌افزارها علاقه‌مندی خاصی دارم.

     این بحث در مورد کتاب‌خوانی همان‌طور که ملاحظه کردید با خود افشایی و پرسش از موارد مبهم و برای کسب اطلاعات بیشتر ادامه پیدا خواهد کرد. البته موضوع کوهنوردی هم به جای خود باقی است و مواردی که لازم است خانم از خودش بیان کند.

     روش خودافشایی، شیوة مناسب آشنایی است. موضوعات گفت‌وگو، سرفصل‌های آن است و ترتیب موضوعات از ساده به مشکل است. افراد اگر از موضوعات ساده‌تر آغاز کنند در طول زمان هم برای خودافشایی راحت‌تر خواهند شد. و هم برای طرح مسایل مشکل‌تر و پیچیده‌تر، اعتماد بیشتری کسب خواهند کرد. و راحت‌تر می‌توانند مسایل سخت‌تر را مطرح کنند. بنابراین اصلاً توصیه نمی‌شود که در آغاز آشنایی در مورد موضوعات پیچیده‌ و تعارض گفت‌وگو شود. زمانی که رابطه شکل بگیرد و دو نفر باهم راحت شوند، به تدریج امکان ورود به مباحث دشوارتر، پیش خواهد آمد.

۱. یکی از سؤالات اساسی بسیاری از افراد این است که اگر من یک مسئله خاصی داشته باشم که از نظر جامعه «عیب» محسوب شود، این مسئله را چه زمانی باید به طرف مقابل بیان کنم؟

۲. سؤال دیگری که در اینجا مطرح است در مورد مسایل عاطفی قبلی است، که احیاناً با دیگران تجربه کرده‌ایم. آیا لازم است در این‌باره خودافشایی کنیم یا نه و اگر لازم است کی باید خودافشایی کنیم؟

۳. اطلاعات مربوط به ایدز و سلامت جنسی را چگونه از طرف مقابل سؤال کنیم؟

۴. آشنایی ج ن س ی بهتر است به چه نحوی باشد؟

۵. عشق زنده به گور شده را چگونه بفهمیم؟

موضوعات گفت‌وگو:

     در ازدواج ۱۵ موضوع اساسی وجود دارد که قبل از ازدواج لازم است دربارة تک‌تک آن موضوعات دختر و پسر / زن و مرد صحبت کنند و از نظرات یکدیگر مطلع شوند. در اهمیت این موضوعات همین بس که با توجه به درصد تفاهم دو نفر در این موضوعات، پیش‌بینی طلاق آن دو، در آینده امکان‌پذیر می‌شود. برخی از تست‌های روان‌شناختی که طلاق آینده را پیش‌بینی می‌کنند، با توجه به نزدیک بودن یا دور بودن نظرات و عقاید هر دو نفر که خواهان ازدواج باهم هستند در این موضوعات، این کار را انجام می‌دهند. در صورتی که تفاهم دو نفر در این موضوعات زیاد باشد، احتمال طلاق کاهش می‌یابد و اگر تفاهم دو نفر در این موارد کم باشد، احتمال طلاق افزایش خواهد یافت. بنابراین موضوعات زیر از این جهت اهمیت دارد که با طلاق آینده و رضایت‌مندی ازدواج ارتباط دارد.

موضوعات گفت‌وگو به قرار زیر است:

۱. سرگرمی‌ها و علایق

۲. باورها و ارزش‌های دینی

۳. دوستان

۴. اهداف، رشد و پیشرفت شخصی

۵. خویشاوندان

۶. رابطة صمیمانه با همسر

۷. خانوادة خود

۸. خانوادة همسر

۹. حلّ اختلاف

۱۰. پول و مسایل مالی

۱۱. خواسته‌ها و توقعات

۱۲. رویارویی با هیجان

۱۳. وظایف زن و مرد در خانواده

۱۴. فرزند

۱۵. موضوعات ج ن س  ی

 

۱. سرگرمی‌ها و علایق

۱-۱: سرگرمی‌ها، علایق و اوقات فراغت من

۲-۱: بیان سرگرمی‌ها و علایقی که از آنها خوشم می‌آید.

۳-۱: بیان سرگرمی‌ها و علایقی که از آنها بدم می‌آید.

 

۲. باورها و ارزش‌های دینی

۱-۲: اندیشه‌ها، باورها و اصول دینی من: موصوعات بسیار متنوعی در مورد اندیشه‌های دینی می‌تواند موضوع گفت‌وگو باشد. برای مثال، به موارد خدا، پیامبر، آخرت، ائمه، ظاهر مذهبی، باطن مذهبی، تجارب مذهبی، تقلید و … می‌توان اشاره کرد.

۲-۲: رفتارهای دینی من: رفتارهای دینی شامل دو دسته واجبات و مستحبات است که می‌تواند به تفکیک موضوع گفت‌وگو باشد. واجبات از قبیل نماز، روزه، زکات، خمس، حج، حجاب و … مستحبات از قبیل دعا و نماز مستحبی، روزة مستحبی، صدقه، جلسات مذهبی، تلاوت قرآن، زیارت، ذکر و … می‌باشد.

۳-۲: پرهیزهای دینی من: موضوعاتی از قبیل «حلال و حرام»، «محرم و نامحرم» و "گناهان" می‌تواند موضوع گفت‌وگو قرار گیرد. گناهان بزرگ شامل گناهان کلامی (دروغ، تهمت، غیبت، سخن‌چینی و …)، گناهان اقتصادی (رباخواری، خوردن مال یتیم، اسراف، قمار بازی و …)، گناهان ج ن س  ی  (زنا، نسبت زنا به فرد پاکدامن، لواط و …)، گناهان رفتاری (شرابخواری، قطع رحم، قتل، کمک به ستم‌گر، تکیه بر ظالم و …)، و گناهان معرفتی (مانند شرک، ناامیدی از رحمت خدا و …) می‌باشند.

 

۳. دوستان

۱-۳: باورها و ارزش‌های من در مورد دوستی و رفاقت: این موضوع شامل مواردی از قبیل اهمیت دوستی، دوستی با جنس موافق و مخالف، دوست صمیمی، معنای دوستی و رفاقت، شرایط قطع رابطة دوستی، اعتماد به دوست، اهمیت دوستی در قیاس با خویشاوندی، رابطة همسرم با دوستانم، رابطه با دوستان همسرم، و … می‌شود.

۲-۳: معرفی دوستانم و بیان کیفیت رابطه با آنها و کمیت و مقدار رابطه با آنها: این موضوع شامل مواردی از قبیل معرفی دوستان صمیمی، دوستان قدیمی، دوستانی که به آن‌ها اعتماد دارم، دوستان کاری و دوستان خانوادگی، دوستان تحصیلی و … می‌شود.

۳-۳: دوست شخصی و دوست خانوادگی: دوستان شخصی شامل دوستی‌هایی می‌شود که وارد فضای خانواده نمی‌شوند و دوستان خانوادگی دوستانی هستند که وارد خانواده می‌شوند و با اعضای خانواده نیز دوستی می‌کنند. طرح دیدگاه‌ها در مورد ویژگی افرادی که می‌توانند وارد خانواده شوند، اگر دوستی وارد خانواده شد، نظر همسرم چقدر اهمیت دارد، چه زمانی دوستی خانوادگی محدود می‌شود، چه زمانی قطع می‌شود، اگر یکی از همسران به یکی از دوستان خانوادگی بدبین شد چه باید کرد؟!

 

۴. اهداف، رشد و پیشرفت

۱-۴: باورها و ارزش‌های من در مورد رشد و پیشرفت

۲-۴: افرادی که در زندگی برای من الگو بوده‌اند و آرزوی من نزدیک شدن یا همانندی با آنهاست: هرکدام از ما در طول زندگی افرادی را به‌عنوان الگو و ایده‌آل در نظر داریم. الگوهای هر فردی به طور غیرمستقیم بیان‌گر اهداف و ایده‌آل انسانی اوست.

۳-۴: اهداف من برای رشد و پیشرفت در حوزه‌های:

اقتصادی (آرزوهای اقتصادی من، ایده‌آل‌های من، اهمیت رشد اقتصادی برای من و …)
تحصیلی (آرزوهای تحصیلی من، ایده‌آل‌های من، اهمیت رشد تحصیلی برای من و …)
اجتماعی (شهرت اجتماعی، نفوذ اجتماعی، قدرت اجتماعی، پُست، مقام، موقعیت و …)
شغلی (آرزوهای شغلی من، شغل ایده‌آل من، چه شغل‌هایی را دوست دارم، از چه شغل‌هایی متنفرم و …)
معنوی (آرزوهای معنوی من، ایده‌آل‌های معنوی من، اهمیت رشد معنوی برای من و …)
۴-۴: برنامه‌های من برای رسیدن به اهدافم:

رشد اقتصادی (چه برنامه‌هایی دارم، چه کار می‌کنم، چقدر وقت و انرژی صرف می‌کنم و …)
رشد تحصیلی
رشد اجتماعی
رشد شغلی
رشد معنوی
 

۵. خویشاوندان

۱-۵: باورها و ارزش‌های من در مورد روابط خویشاوندی و صلة ارحام: شامل اهمیت خویشاوندان و فامیل، اهمیت ارتباط با آن‌ها، کیفیت و کمیت یک ارتباط درست، دید و بازدید با خویشاوندان، هدیه دادن و هدیه گرفتن، کمک کردن و کمک گرفتن، خبر گرفتن و خبر داشتن، راز گفتن و راز شنیدن، وقت گذاشتن و وقت گرفتن و …

۲-۵: معرفی خویشاوندانم و بیان کیفیت و کمیت رابطه با آنها:

کیفیت رابطه شامل: اهمیت آن فرد برای من، مؤثر بودن او، نقش او در زندگی من، چقدر از او خوشم می‌آید، چقدر دلم برایش تنگ می‌شود، دوست دارم با او به سفر بروم یا نه، او را ببینم یا نه و …
کمیت رابطه شامل: مقدار زمانی که برای هم می‌گذاریم، تعداد دفعاتی که او را می‌بینم، مقدار تلفنی که به هم می‌زنیم و …
۳-۵: مشکلات خویشاوندی

معیارهای ازدواج موفق

آیا جزو افرادی هستید که تصمیم به ازدواج دارید یا اینکه در حال حاضر متاهلید و از دنیای تجرد خداحافظی کرده‌اید؟ هیچ فرقی نمی‌کند چرا که داشتن یک ازدواج موفق برای مجردها و تبدیل آن به یک زندگی موفق برای متاهل‌ها از اهمیت زیادی برخوردار است و آینده افراد را رقم می‌زند….

مصاحبه سلامتیران با دکتر پروین ناظمی مشاور خانواده

حتما شما هم شنیده‌اید که می‌گویند ازدواج مانند یک هندوانه سربسته است. هر چقدر هم در خرید یک هندوانه تخصص داشته باشید باز هم درصدی امکان دارد اشتباه کنید و به جای یک هندوانه قرمز و سالم و شیرین، هندوانه‌ای سفید و بی‌مزه نصیب‌تان شود. به عبارت دیگر، هر چقدر هم قبل از ازدواج، محتاط باشید و همه جوانب را بسنجید باز هم معلوم نیست نتیجه آن ازدواج موفقی باشد. اما دکتر پروین ناظمی، روان‌شناس و مشاور خانواده این نظریه را تایید نمی‌کند و معیارهای یک ازدواج موفق را پلی برای داشتن یک زندگی موفق می‌داند. آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی ما با خانم دکتر ناظمی درباره معیارهای یک ازدواج موفق و باورهای غلط پیرامون آن است.

از ازدواج موفق چه تعریفی دارید؟

ازدواج موفق به یک انتخاب صحیح و با تدبیر برمی‌گردد. متاسفانه بسیاری از افراد ازدواج را وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف خود می‌دانند و بر این باورند ازدواج موفق، ازدواجی است که مشکلات دوران تجرد را از بین ببرد. به عنوان نمونه تامین نیازهای مادی و جسمانی، برخورداری از موقعیت اجتماعی بهتر، فرار از مشکلات خانوادگی دوران مجردی، داشتن یک همسر زیبا برای خودنمایی، فرار از تنهایی و مسایلی از این قبیل را ملاک اصلی ازدواج قرار می‌دهند و چه بسیار ازدواج‌هایی که به دلیل این باورهای نادرست به طلاق منجر شده است.

بنابراین یک انتخاب موفق باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

مهم‌ترین نکته برای داشتن یک ازدواج موفق این است که شناخت مقدم بر عشق باشد. به عبارت دیگر، یک انتخاب درست بر مبنای شناخت شکل می‌گیرد و بعد از شناخت طرف مقابل، عشق به وجود می‌آید. متاسفانه این روزها دخترها و پسرها اول عشق را تجربه می‌کنند و بر پایه آن می‌خواهند به شناخت برسند و این در حالی است که این عشق ظاهری چشم آنها را روی حقایق و عیب‌های طرف مقابل می‌بندد و در مدت کوتاهی پس از آغاز زندگی مشترک‌شان به این نتیجه می‌رسند که عشق برای خوشبخت شدن کافی نیست و ادامه زندگی برایشان غیرممکن می‌شود. البته این‌طور نیست که مشکلات پیش آمده قبل از ازدواج و در دوران دوستی و نامزدی وجود نداشته بلکه دوست داشتن‌های بدون شناخت و دلبستگی‌های احساسی مانع شده تا طرفین واقع‌بین باشند و عیب‌های طرف مقابل خود را ببینند و اگر هم دیده‌اند از آن چشم‌پوشی کرده‌اند؛ به این امید که بعد ازدواج بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.

برای رسیدن به این شناخت، چه پیش‌شرط‌هایی لازم است؟

مهم‌ترین قدم، ‌رسیدن به خودآگاهی و طی کردن مراحل خودشناسی است. فرد باید قبل از هر انتخابی، نقاط‌ضعف و قوت خود را به طور کامل بشناسد، هدف و ارزش‌های زندگی‌اش را مشخص کند و با شناسایی ملاک‌های یک انتخاب موفق دست به انتخابی شایسته بزند. ما معتقدیم فردی می‌تواند انتخاب شود و دست به انتخاب بزند که مراحل ۵ گانه بلوغ (رشد جسمانی، عقلانی، اجتماعی، اخلاقی، عاطفی و روانی) را گذرانده باشد. البته نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت که هیچ انسانی کامل نیست و باید فردی را انتخاب کنیم که تا حد ممکن به ایده‌آل‌های ما نزدیک باشد اما هیچ صددرصدی وجود ندارد. در کنار این موضوع داشتن شرایط روانی مناسب، تطابق فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی، داشتن شخصیتی سالم و باثبات و درک متقابل تفاوت‌های میان زن و مرد از جمله پیش‌شرط‌های یک انتخاب مناسب است که می‌تواند به یک شناخت مناسب برسد، رنگ عشق به خود بگیرد و یک ازدواج موفق را رقم بزند. در عین حال ما باید مطمئن شویم که طرف مقابل ما در کنار یک همسر خوب بودن، می‌تواند یک مادر یا پدر خوب هم باشد.

آیا این ممکن است که یک ازدواج موفق به یک زندگی مشترک ناموفق ختم شود؟

این موضوع بستگی دارد که ازدواج موفق از دیدگاه طرفین چه تعریفی داشته و چگونه شکل گرفته است. اغلب ازدواج‌های مبتنی بر عشق و بدون شناخت کافی از طرف مقابل شاید در اوایل، یک ازدواج موفق باشد اما همان‌طور که گفتم داشتن یک زندگی موفق را تضمین نمی‌کند و بحث‌ها و بگومگوها و دعواها مدت کوتاهی پس از ازدواج آغاز می‌شود. از طرفی یک ازدواج موفق زمانی به یک زندگی موفق ختم می‌شود که زن و شوهر مهارت حل مساله و همدلی را بیاموزند و در زندگی مشترک آنها را به کار بگیرند. ببینید، ما باید یاد بگیریم به مسایل از دیدگاه فرد مقابل نگاه کنیم، به احساسات و خواسته‌های طرف مقابل احترام بگذاریم، زمانی که عصبانی هستیم روی خواسته‌هایمان پافشاری نکنیم، با بروز کوچک‌ترین مشکلی یک گفت‌وگوی منطقی داشته باشیم، به جای شنیدن، مهارت گوش کردن را یاد بگیریم و در زندگی مشترک‌مان گذشت کنیم و مسایل جزیی و پیش پاافتاده را به جنجال و کشمکش تبدیل نکنیم.

بسیاری از افراد بر این باورند در طول زندگی مشترک عشق جای خود را به عادت می‌دهد. آیا این عادت در تعریف زندگی موفق جایگاهی دارد؟

زن و شوهر باید هر چند وقت یکبار گردوخاک زندگی مشترک را بگیرند و با ایجاد تنوع، نگذارند عشق به عادت صرف تبدیل شود. البته عادتی که توأم با عشق باشد نشانه‌ای از یک زندگی مشترک موفق است و نمی‌توان از آن خرده گرفت و اصلا اجتناب‌ناپذیر است. توصیه من به همه زوج‌ها این است که مثلا سالی ۲ هفته از هم دور شوند تا با یک تیر دو نشان بزنند. به این معنا که هم میزان عشق و دلبستگی طرف مقابل را بسنجند و هم مانع شوند تا عشق آنها به یک عادت صرف تبدیل شود. البته نباید فراموش کنیم که پایه یک ازدواج موفق شناخت و پایه یک زندگی موفق عشق، اعتماد، گذشت و صداقت است. درواقع یک زوج موفق خواسته‌ها و انتظارات خود را به صراحت می‌گویند، استقلال و فردیت خود را در طول زندگی مشترک حفظ می‌کنند و به حریم خصوصی طرف مقابل احترام می‌گذارند، روش‌های حل اختلاف را می‌آموزند و به کار می‌گیرند و برای حفظ رابطه تلاش می‌کنند و نمی‌گذارند عادت جایگزین عشق آنها شود.

حالا اگر بنا به دلایلی به این نتیجه رسیدیم که ازدواج ناموفقی داشته‌ایم یا اینکه دیگر زندگی مشترک موفقی نداریم. در این شرایط مراجعه به یک مشاور خانواده می‌تواند راهگشا باشد؟

این موضوع بستگی به افراد دارد. زوج‌های موفق قبل از مراجعه به مشاور و بررسی مشکلات پیش آمده، به دادگاه نمی‌روند تا سند طلاق را امضا کنند بلکه می‌کوشند تا مشکلات را به بهترین شکل ممکن حل کنند. البته مشاور به شرطی کمک‌کننده است که طرفین خودشان بخواهند بحران را حل کنند و به تکنیک‌های توصیه‌شده به خوبی عمل کنند. متاسفانه در کشور ما زن و شوهر زمانی به مشاور خانواده مراجعه می‌کنند که به بن‌بست رسیده‌اند و به مشاور نیاز دارند تا حکم طلاق آنها را تایید کند. در این شرایط کاری از دست بهترین و خبره‌ترین مشاور هم برنمی‌آید اما اگر زن و شوهر نه برای خراب کردن رابطه بلکه برای حفظ آن به مراکز مشاوره مراجعه کنند قطعا نتیجه خواهند گرفت و می‌توانند ازدواج و زندگی موفقی داشته باشند.

زمان لازم برای آشنایی قبل ازازدواج

زمان آشنایی قبل از ازدواج چقدر است ؟تصمیم به این عظمت باید قبل از وارد عمل شدن خیلی خوب بررسی شود. زیرا وقتی ازدواج کردید، تنها راه خروج از آن مرگ یا طلاق است.

 

زمان متوسط آشنایی به هر رابطه بستگی دارد. می‌تواند از چند ماه باشد تا چند سال اما برای همه یکسان نیست زیرا هر رابطه با دیگری فرق دارد.

 

نمی‌ توانید یک چارچوب زمانی یک ماهه برای خود در نظر بگیرید. درواقع، حتی یک سال هم برای گرفتن چنین تصمیم مهمی که بر بقیه عمرتان و همه جوانب زندگیتان اثر دارد، کم است.

 

این به آن بستگی دارد که شما و طرف‌مقابلتان هر دو به توافق برسید و مسئولیت‌هایی که هر دو باید با آن روبه‌رو شوید را مشخص کرده باشید.

 

ازدواج مترادف با همیشگی است. قرار است تا پایان عمر با یک نفر باشید.

 

متاسفانه، فرهنگ‌های مدرن معنا و مفهوم آن را تغییر داده‌اند زیرا هدف آن کم‌ارزش شده است. کسانی را می‌بینیم که ظرف چند ماه ازدواج می‌کنند و بعد از چند سال از هم جدا می‌شوند، درحالیکه قرار است ازدواج تا پایان عمر باشد.

 

وقتی از دیدگاه واقعبینانه به ازدواج نگاه کنیم، باید مهمترین رابطه یک فرد در طول زندگی‌اش باشد. زن و شوهر باید بهترین دوستان یکدیگر باشند. یعنی تا پایان عمر عمیق‌ترین و صمیمی‌ترین لحظات را با کسی که دوستش دارید بگذرانید.

 

ازدواج یعنی زندگیتان را به فردی دیگر بدهید. یعنی دو نفر یکی شوید.

 

تصمیم به این عظمت باید قبل از وارد عمل شدن خیلی خوب بررسی شود. زیرا وقتی ازدواج کردید، تنها راه خروج از آن مرگ یا طلاق است و هر دوی آنها تصمیمات بسیار سختی هستند که زخم‌های بدی بر جای می‌گذارند و این زخم‌ها به طرز وحشتناکی زندگی افراد را تغییر می‌دهند.

 

ازدواج یعنی بدون نگاه کردن به عقب، رابطه را به بالاترین حد ممکن برسانید. به همین دلیل است که مدت زمان مناسب برای آشنایی قبل از ازدواج باید به خوبی در نظر گرفته شود.

 

اما این زمان تنها فاکتوری نیست که باید مدنظر قرار گیرد.

 

عوامل دیگر عبارتند از:

 

اعتماد میان دو طرف چه میزان است؟

 

سلامت رابطه

 

بالغ بودن دو طرف

 

امکانات اقتصادی

 

تایید اعضای خانواده دو طرف

 

همانطور که می‌بینید، فقط مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج مهم نیست. باید ببینید چه زمان موقعیت و شرایط لازم برای رساندن رابطه به بالاترین حد ممکن فراهم می‌شود